تولد، فرصتی است برای مکث، لبخند و مرور تمام لحظاتی که پشت سر گذاشتهایم؛ روزی که باید آن را با تمام وجود زندگی کنیم، حتی اگر کسی یادش نباشد. گاهی یک متن تولدم مبارک ساده میتواند تبدیل شود به بهترین هدیهای که خودمان به خودمان میدهیم؛ جملهای پر از مهر، افتخار و خودشناسی. گاهی وقتها باید بدون منتظر ماندن برای تبریک دیگران، خودمان دست به کار شویم و این روز خاص را به خودمان تبریک بگوییم. تاریخ تولد فقط یک عدد در شناسنامه نیست؛ یک نشانه است، یادآور روزی که پا به این دنیا گذاشتیم و سفری پر از تجربه، رشد، شادی و حتی سختی را آغاز کردیم. نوشتن یا انتخاب یک متن تولدم مبارک در واقع فرصتی است برای توقف کوتاهی در مسیر زندگی و لبخند زدن به خودمان، به تمام آنچه بودیم، هستیم و قرار است باشیم.
در این مطلب مجموعهای از خاصترین و متنوعترین متن های تبریک تولد خودم را برایتان آماده کردهایم که میتوانید آنها را نهتنها در استوری یا کپشن اینستاگرام، بلکه به شکل یک کارت پستال تولد دیجیتال خاص و شخصی سازی شده استفاده کنید. تصور کنید یک تصویر زیبا با متنی که حرف دلتان را میزند. تولد شما، سبک شما، و پیامی که از دل برمیآید، دقیقاً همان چیزی است که در این کارتهای کوچک اما پرمعنا ثبت میشود. پس مهم نیست حالوهوای تولدتان شاد، غمگین، پر از امید یا کمی دلتنگ باشد؛ این متنها طوری انتخاب شدهاند که بتوانند احساس واقعی شما را به دیگران منتق کنند. بالاخره این روز متعلق به شماست و چه کسی بهتر از خودتان میداند که چطور باید آن را جشن بگیرد؟
متن تولدم مبارک طولانی برای اینستاگرام
امروز تولدمه و به یه چیز خیلی مهم پی بردم:
هر روز یه فرصت جدیده برای شروع دوباره،
برای دنبال کردن آرزوها و برای ساختن زندگی که میخوایم.
هیچوقت برای تغییر دیر نیست.
مهم اینه که از کجا شروع کنیم و با چه انگیزهای ادامه بدیم.
من برای خودم آرزوی سلامتی، شادکامی، و موفقیت در تمام زمینههای زندگی میکنم.
امیدوارم این روز برای من و همه شما پر از انگیزه و الهام باشه!
روز تولدم، دریایی بودم
متولد ماه آفتابم
ماه داغی خورشید
ماه طغیان نفس
ماه ادغام زمین با آسمان سپید
و گاه پر هوس
متولد ماه خوش و بش های تن
با آبی آب های خزر.
من زاده سرزمین دریا هستم
و دیروز همان بودن امروزم
مادر تن به شن و ماسه ها داد
که من پا کوبیدم
برای دیدن آن دریای سرد
حالا هستم
اما آبی دریا کو؟
آسمان پر معنا کو؟
#سیمین_بهبهانی
در آغوش خودم…
امروز تولدمه و یه حس غریبی دارم.
حس میکنم به خودم نزدیکتر شدم.
انگار یه لایه از وجودم رو کنار زدم و به اعماق وجودم سفر کردم.
در این سفر، چیزهای زیادی درباره خودم یاد گرفتم.
یاد گرفتم که چقدر قوی و شجاعم، چقدر مهربان و دلسوزم، و چقدر خلاق و توانمندم.
یاد گرفتم که خودم رو دوست داشته باشم، با تمام نقصها و کمبودهام.
یاد گرفتم که خودم رو بپذیرم، با تمام نقاط قوت و ضعفی که دارم.
امروز تولدمه و به خودم قول میدم که همیشه خودم رو دوست داشته باشم و از خودم مراقبت کنم.
قول میدم که به خودم ایمان داشته باشم و برای رسیدن به آرزوهام تلاش کنم.
امیدوارم این روز برای من و همه شما پر از عشق و خودباوری باشه!
امروز یه روز خاصه، یه روز استثنایی، یه روزی که فقط مال منه!
بله، درست شنیدید، امروز تولدِ منه!
روزی که پا به این دنیا گذاشتم و دنیا رو با یه موجود فوقالعاده آشنا کردم!
البته ناگفته نماند که از اون موقع تا حالا کلی سختی کشیدم،
کلی غصه خوردم، کلی اشک ریختم، کلی زمین خوردم و بلند شدم…
اما خب چه میشه کرد، زندگی همینه دیگه!
مهم اینه که الان اینجام، نفس میکشم،
زندگی میکنم و میتونم از این روز خاص لذت ببرم!
پس به سلامتی خودم، به سلامتی تموم روزهای خوب و بد زندگیم،
به سلامتی تموم آدمایی که تو این مسیر کنارم بودن و هستن!
تو این سال که گذشت، چه چیزایی که ندیدی و چه تجربههایی که نکردی.
از رفاقتهای خالص تا نامردیهای ناغافل،
از خوشیهای بیحد تا غمهایی که فلج میکنن.
اما خم به ابرو نیاوردی. تو از جنس فولادی، رفیق!
تو سختیها و ناملایمات دم نزدی که هیچ؛
تازه یاد گرفتی رو پا خودت وایسی و به هیچکس جز خودت تکیه نکنی.
امروز، تو روز تولدم، یه قول به خودم میدم.
قول میدم که تا آخرش کنارت باشم، تو هر شرایطی که باشی،
چه تو جهنم و چه تو بهشت قول میدم که تا آخر بجنگم.
یک سال دیگر از عمرم گذشت.
در این روز، در حالی که به گذر زمان فکر میکنم،
بغضی گلویم را آزار داده و اشکی در چشمانم حلقه میزند.
ولی چه سفری پرفراز و نشیب بود. نه؟
سفری پر از عشقها و دلدادگیها، پر از فراقها و دلتنگیها، و پر از خاطرات شیرین و تلخ.
در این سال که گذشت، چه بسیار درسهایی آموختم که هیچوقت آرزوی یادگیریشان را نداشتم!
درسهایی از جنس عشقهای نافرجام، از جنس خیانتها و بیوفاییها، و از جنس تنهایی و غم و اندوه.
امروز، در روز تولدم، به خودم قول میدهم که به جستجوی عشق واقعی ادامه دهم.
من میدانم که لیاقت بهترینها را دارم، حتی اگر دنیا بخواهد خلاف آن را ثابت کند.
من برای رسیدن به عشقی ابدی تلاش خواهم کرد، حتی اگر تمام دنیا بر علیه من باشند.
یک سال دیگه گذشت
منم یک سال بزرگتر شدم …
یـکسالی که نمی دونم توش واقعا تونستم بزرگ بشم یا نه؟ …
تونستم همونی باشم که هستم ؟ …
نمی دونم … شاید اونجوری که می خواستم باشم نبودم …
ولی یکسال بزرگتر شدم … اونم خیلی سریع….
خدایا دلم هوای دیروز رو کرده هوای روزهای کودکیمو دلم میخواد
مثل دیروز قاصدکی بردارم و آرزوهام رو به دستش بسپرم
دلم میخواد دفتر مشقم رو باز کنم و دوباره تمرین کنم الفبای زندگی رو
میخوام خط خطی کنم تمام اون روزایی که دل شکستم و دلمو شکستن
امروز تولدم است. در اتاقم تنها نشستهام،
اشکهایم از گونههایم سرازیر شده و با خودم فکر میکنم.
فکر میکنم: چرا روزهای تولدم بیشتر از هر روز دیگری گریه میکنم؟
این روزهای تولد چه دارد مگر؟
بعد مینشینم و همه راههایی را که میشود وجود داشته باشد تا امروز غمگین نباشم مینویسم.
یک دوست یک هدیه گرانقیمت به من بدهد؟
دور و بر اتاقم پر از هدیههای مزخرفی است که دوستان و آشنایان به من دادهاند.
هدیههای بیمصرفی که بیشتر برای ارضای نیاز خودشان به محبت کردن به من دادهاند
و ذرهای نفهمیدهاند سلیقه من چیست و چه دوست دارم.
مادر و پدرم مرا در آغوش بگیرند و بگویند با به دنیا آمدن تو چراغ خانه ما روشن شد؟
این هم خوشحالم نمیکند.
پدر و مادری که تصمیم گرفتند برای روشن شدن چراغ زندگیشان
موجود مفلوک بدبختی مثل من را به دنیا بیاورند
و راستی این عمل چقدر خودخواهانه میتواند باشد.
امروز یک نفر در خانه را بزند و بگوید من شانس هستم؟
بیا که بیدار شدم و میخواهم تو را به همه آرزوهای محال خودت برسانم؟
چه فکر پوچ و بیهودهای… چه تخیل خامی.
آخر بعد از این سالهای سیاه کدام شانس در روز تولدم ممکن است بیاید؟
نه! هیچکدام از اینها مرا خوشحال نمیکند.
غم را روز تولد خلق میکند وقتی در اعماق وجودت هیچ مبارکی احساس نمیکنی
و من سالهاست در روز تولدم غمگینم.
خودم، سلام. خودم، تولدت مبارک.
الان یک دغدغه اساسی وجود مرا فرا گرفته است.
اینکه هدیه تولد برای خودم چی بخرم.
یک هدیهای که واقعاً خودم را سورپرایز کند،
به دلم بنشیند و مرا هزار تا بوس کند.
تولدم مبارک جمله راحتی است اما
تبریک تولد به خودم سختترین کارهاست،
چون نه میشود او را سورپرایز کنم
و نه میشود موقع اهدای کادوی تولد پیشانی یا گونهام را ببوسم.
اما اینها دلیل نمیشود که تولد خودم را تبریک نگویم، با خودم خلوت نکنم.
یک آهنگ شاد تولدت مبارک برای خودم پخش میکنم و ریزه ریزه دور اتاق میچرخم!
اما آن سورپرایز تولد چیز دیگری است.
شاید اگر یک دفعه صبح روز تولدم بیدار شوم
و ببینم که قدرت این را پیدا کردهام که برای همیشه روی پای خودم بایستم
و بتوانم در روز تولدم یکسال بزرگتر شدن و عاقلتر شدن را در وجودم احساس کنم،
آن روز واقعاً سورپرایز شوم.
365 روز از من باز هم گذشت.
روزهایی که قهقهه زدم از ته دل و لبخند زدم،
و شب هایی که اشک ریختم و دلم شکست و فریاد زدم.
روز هایی که دلی بدست اوردم و عشق ورزیدم،
و روزهایی که دلی شکستم و … روزهایی که دویدم تا برسم،
و شب هایی که خوابیدم و بیخیال شدم از رسیدن.
روزهایی که فکر کردم دنیا منم و من؛
نیاز به هیچ دست و دامنی نیست و بعد دنیا چرخید؛
گیر چرخ گردون افتادم؛ فهمیدم دنیا گرداننده دارد و دست به دامنش شدم.
روزهایی که دوست داشتن را برای شریک رویاهام زمزمه کردم و عشق فریاد زدم؛
و روزهایی که پشت چشم نازک کردم و نفرت بالا اوردم!!
تولدم مبارک …
بیشتر بخوانید: متن تبریک تولد خواهر + جملات استوری و باکلاس
جملات فلسفی در مورد تولد خودم
بخش مهمی از بزرگ شدن پذیرش این بود که اونقدر ها مهم نیستم،
مرکز جهان نیستم، ناخدای کشتی زندگیم نیستم، محبوب نیستم،
تولدم مهمترین مناسبت دنیا نیست و موجودی کوچک و فانی هستم.
شاید بگید خوبه ولی من متأسفم که این تجربه منِ خودشیفته رو متواضع کرد،
و آخ که چقدر دلم تنگ شده برای کسی که بودم.
تولدهای بچگی، پر از شور و شوق و ذوق بود.
مثل یه جادو، یه روز خاص که همه دورم میچرخیدند و من یه پرنسس واقعی بودم.
بزرگتر که شدم، این جادو رنگ باخت. تولدا دیگه اونقدرها هم خاص نبودن، فقط یه سال دیگه پیرتر میشدم.
حتی دوران نوجونی که بیشتر با دوستام جشن میگرفتم،
یه کیک ساده میخوردیم و بعدش همه سر کار خودمون میرفتیم.
ته دلم یه حس غمی بود. انگار یه چیزی کم بود.
خیلی دیرتر بود که فهمیدم تولدا فقط برای کادو و کیک نیستن.
یه روز خاص هستن برای اینکه بهمون یادآوری کنن که چقدر آدم خوششانسی هستیم که یه سال دیگه زندهایم
و میتونیم از زندگی لذت ببریم.
شاید هنوزم اون حسرت یه تولد شاهانه تو دلم مونده باشه،
ولی یاد گرفتم که خودم میتونم هر روز رو به یه روز خاص تبدیل کنم.
با لبخند زدن، با مهربونی کردن، با دنبال کردن آرزوهام.
تولدها یه تلنگر هستن، یه فرصت برای شروع دوباره.
و من از این فرصت استفاده میکنم تا به بهترین نسخه از خودم تبدیل بشم.
تولدمه! یه سال دیگه پیرتر شدم… یا عاقلتر؟
ولش کن، چه میدونم!
یه سال دیگه از این زندگی غریب گذشت و منم یه سال دیگه به اون نقطه آخر نزدیکتر شدم
تو 365 روز آینده شاید چاق یا لاغر بشم (بیشتر چاق شدن رو حدس میزنم)،
شاید پولدار یا بیپول بشم (بیشتر بیپول شدن رو پیشبینی میکنم)
ولی خب، تولد یه فرصته که یادمون بندازه چیزای مهمتر تو زندگی هستن،
نه فقط سایز دور شکم یا موجودی حسابمون.
چیکار میکنم راجبش؟ هیچی! سال سختی بود واسه همه، مگه نه؟
جالبه با اینکه هر سال روز تولدم که میشه یه جور فاز فلسفی و ناله میگیرم در حالیکه فهمیدم تا حالا هیچ فیلسوفی راجع به تولد حرف نزده!
یعنی شاید روز به دنیا اومدن از نظر فلسفی مهم باشه،
ولی آیا اصلا تولدها توی دنیای فلسفه مهم محسوب میشن؟
اصلا یه فیلسوف چه جشن تولدی رو ایدهآل میدونه؟
حالا اصلا مگر مهمه که فیلسوفا چی راجع به تولد میگن؟
فکر نکنم بتونن یه راهکار باحال پیدا کنن که تولد رو برای کسی مثل من جذاب کنن.
تو حال خودم نیستم، یه عالم سوال و فکر و خیال تو سرم ریخته.
ذهنم مثل یه پرنده تو قفسه، هی بال میزنه که یه راهی برای فرار پیدا کنه.
به گذشته که نگاه میکنم، انگار یه عالمه خاطرهی قاطی پاطی مثل برگای پاییزی تو ذهنم ریخته.
یه عالمه خاطرهی خوب و بد، یه عالمه نقاشی رنگی رنگی…
به حال که فکر میکنم، فقط به این لحظه که توش هستم دقت میکنم.
به نفسهایی که میکشم، به تپش قلبم که انگار داره فریاد میزنه زندهام!
به آینده که نگاه میکنم، فقط یه عالمه تاریکی و ابهام میبینم.
نمیدونم چی تو انتظارمه، فقط میدونم یه عالمه راه هست که میتونم برم،پ
یه عالمه انتخاب هست که میتونم بکنم.
گاهی اوقات از این همه تردید و بلاتکلیفی خسته میشم.
آرزو میکنم کاش میتونستم با قاطعیت بگم که کی هستم و چی تو زندگی میخوام.
اما میدونم که این سوالا یه جورین که هیچوقت جواب قطعی ندارن.
من یه آدمم، پر از تناقض و پیچیدگی. یه عالمه امید و ترس،
یه عالمه عشق و نفرت، یه عالمه ایمان و تردید تو وجودم دارم.
با این همه به خودم میگم: دوست دارم و تولدت مبارک!
بیش از همیشه احساس میکردم بخشی از وجودم را بریدهاند و به آن سر دنیا پرتاب کردهاند.
ناقص بودم، سردرگم و حیران از تولدم که خوب، حالا چه کار باید بکنم؟
دیگر چه کاری از دستم ساخته بود؟ هیچ.
صدای ابدی زنگهای کاروانی از شترهای دو کوهان که در زمین فرو میرفتند در گوشممیپیچید.
سر گیجهی ایستاده به خواب رفتن، میل به بالا آوردن تمام دنیا بی حالت تهوع،
تصویر گسیختگی لنگر ساعت، وصدای بال زدن هزاران پرنده را احساس میکردم.
گفتم مردشور این حالم را ببرد.
عباس معروفی
می توان هر چیزی را تولد نامید
مثله تولد یک ستاره و شروع نور افشانی
مثله تولد یک شکوفه و دادن زیبایی به درخت
مثله تولد یک پروانه و پرواز بر گلها
مثله تولد یک صدا، صدایی که دوباره خدا را بخواند
مثله تولد یک امید در دل دنیایی از ناامیدی
مثله تولد یک فوق انسان
که برای خانوده اش مثله یک ستاره، یک شکوفه یک پروانه یک صدای خدایی و مثله یک امید باشد
در روز تولدم عهد می بندم، بهترین خودم باشم
تولدم شد و یک سال دیگه هم گذشت…
اولش همه شبیه هم هستیم،کوچولو و کچل!
حتی صداهامون هم شبیه به همدیگهست.
با اولین گریه بازی شروع میشه هی بزرگ میشیم
بزرگ و بزرگتر اونقدر بزرگ که یادمون میره یه روز کوچولو بودیم!
دیگه هیچ چیزیمون شبیه به هم نیست، حتی صداهامون.
گاهی با هم میخندیم، گاهی به هم!
گاهی دوست میداریم و گاهی متنفر میشیم.
یک سال دیگه گذشت
یک سال دیگه گذشت و باید صفحهٔ سفید دیگهای که پیش روم گذاشتنو پر کنم.
خدا کنه امسال رو سفید باشم و صفحهم رو کمغلط تحویل بدم.
یک سال بزرگتر شدم
یک سالی که نمیدونم توش واقعاً تونستم “بزرگ” بشم یا نه؟
تونستم با مشکلات خودم کنار بیام؟
تونستم همونی باشم که میخواستم؟
تونستم بعضی از عیبهام رو برطرف کنم؟
تونستم کسی رو نرنجونم؟
تونستم دل کسی رو شاد کنم؟
نمیدونم…
باید فکر کنم…
شاید اونجوری که میخواستم باشم، نبودم
ولی یک سال بزرگتر شدم اونم خیلی سریع!
روز قشنگیه همیشه روز تولد آدم قشنگه
و وقتی همهٔ اونهایی که دوستت دارن تولدت رو بهت تبریک میگن،
تازه میفهمی چهقدر زیادن آدمهایی که دوستت دارن!
و این خودش روزت رو قشنگتر میکنه.
بیشتر بخوانید: متن تبریک تولد دوست و رفیق صمیمی
تبریک تولد به خودم به انگلیسی
Today, I light another candle on the cake of life.
May its flame illuminate the path to new adventures.
New year.
New heartbeats. Same big dreams.
Happy Birthday to me!
Another year to write my story.
Today, the pen is in my hand.
Happy Birthday [Your-Name] !
Happy birthday to the friendliest and funniest person on the earth.
As I become one year older, I wish my family,
my friends and all I love and care about good health and the success they want.
Thanks for the past journey which made me richer in thoughts and strength
Looking forward to starting an unknown new journey.
HBD to myself.
دلنوشته دپرس و غمگین برای تولد خودم
به اطلاعم رسوندن که امروز تولدمه…
ولی حس تولد نیست که دارم…
به جای اینکه خوشحال باشم، حس یه جورایی غمگین و غریب دارم.
انگار یه چیزی تو دلم گم شده، یه چیزی که نمیدونم چیه.
شاید حسرت گذشته باشه، شاید ترس از آینده، شاید هم…
شاید هم هیچی نیست، فقط یه حس گذریه!
بگذریم… تولدم مبارک
امروز تولدمه منتظر بودم بهم تبریک بگی
ولی انگار واقعا فراموشم کردی؛ تولدم مبارک.
هر چی به تولدم نزدیکتر میشم بیشتر تو مرداب افسردگی فرو میرم.
حس ناکافی بودن و هیچی نشدن تو این سن و سال دیوونهم میکنه…
چقدر بهم حال نمیده؛ زندگی، درس، دانشگاه، روزا، شبا، تولدم، آدمای جدید و قدیم،
آهنگای مورد علاقم، غذاهای مورد علاقم، فعالیت های مورد علاقم،
لباس پوشیدن، غیبت کردن، تولدم، مناسبت های مختلف، پاساژ گردی،
فیلم و سریالا، تولدم، شبکه های اجتماعی، معاشرت، سفر،
تولدم و تولدم هیچی حال نمیده، همه چیز تکراری و خسته کننده و غمگینه.
باز هم سالگرد تولدم فرا رسید. روزی که چشم به این دنیای پر از آشوب و هیاهو گشودم.
در این روز “خاص”، در حالی که به گذر زمان فکر میکنم، بغضی در گلویم و اشکی در چشمانم حلقه میزند.
چه غریبانه سفری را آغاز کردم! سفری پر از فراز و نشیب، پر از سختیها و ناکامیها،
و پر از لحظات ناامیدی. گویی که از همان ابتدا، تقدیر برایم غم و اندوه را رقم زده بود.
شمع های روی کیک را فوت میکنم
کسی نیست برایم دست بزند و تولدم را تبریک بگوید
به افتخار خودم و تمام سالهایی که با تمام خوبی ها
و بدی هایم برای زندگی ام تلاش کردم
دست میزنم و میگویم تولدم مبارک
مشغول قتلعام روزها هستم
اندوه که از حد بگذرد
دیگر مهم نیست بودن یا نبودن
دوست داشتن یا نداشتن
غـرق میشوی در سکوت
جای گله از کسی هم نیست
“اشتباه از همان روز تولدم بود”…
#صادق_هدایت
بازم دلم گرفته شب تولدم شد
نمیدونم چه جوری یه سال دیگه رد شد
نگاه کن آخه این دل چه حالی داره طفلک
تو نیستی که بگی بهم تولدت مبارک…
من ناراحتم؟ آخه چرا؟
چون هیچ کس بهم تبریک نگفته؟
هیچ کس برام کادو نیاورده؟
هیچ کس یه کیک تولد ساده هم برام نگرفته؟
چون انگار که اصلا وجود ندارم؟
انگار که اصلا مهم نیستم؟
اما اینا چرا برای من مهمه؟!
مهم اینه که من زنده هستم، نفس میکشم،
میتونم فکر کنم، میتونم احساس کنم،
میتونم زندگی کنم و این بزرگترین هدیه ایه که میتونم داشته باشم …
حرفای خیلی عنگیزشی و شاعرانه ای میشد.
نه؟ اگر باورشون داشتم شاید.
اما دیگه فایدهای نداره.
گیر افتادم تو باتلاقی که از دست و پا زدن توش خسته شدم و هیچ امیدی به نجات نمیبینم.
آها یادم رفت بگم؟ تولدم مبارک!!!
ورق میخورد تقویم میرسد به روزی
که آمدنش هیچکس رو خوشحال نمی کنه
حتی خودم رو
تولدمو جشن میگیرم با یک کیک تنهایی
و چند شمع اشک و یک کادو پیچیده به اندوه
تولد غمگینم مبارک باشه…
اینجا نیستی تا تولدم را تبریک بگویی
اصلا یادت هست امروز را هرسال برایم جشن میگرفتی
اما عیبی ندارد، یاد گرفته ام بعد تو هم زندگی باید کرد
اشکهایم را از روی صورتم پاک میکنم
و به خودم میگویم تولدم مبارک
تبریک لاکچری و خفن برای تولد خودم
در این روز خاص، به پاسداشت زندگی که به من هدیه داده شده،
جام شادی سر می کشم.
هر سالگرد تولد، فرصتی دوباره برای نو شدن و رها شدن از تار و پود گذشته است.
امروز، با آغوش باز، به استقبال تحولات و تجربیات تازه می روم.
عزیزم منت بر سر تقویم نهادی!
امروز را سرافراز کردی
و باقی روزها را در حسرت گذاشتی
تولدم مبارک
نمیدونم چجوری تولدتون رو یادتون میره و سورپرایز میشید
من از الان تا دوماه دیگه که تولدمه، چیزایی که نیاز دارمو تقسیمبندی کردم
بین اطرافیانم و تاکید کردم که رو کیک تولدم توت فرنگی نذارن
امروز یه شمع دیگه روی کیک زندگیم روشن می کنم.
امیدوارم نورش راه رو به سوی ماجراجویی های جدید روشن کنه.
بیست سال بعد، حسرتِ ناکردهها، گزندهتر از خاطراتِ کردههایت خواهد بود.
پس گرههای تردید را بگشا، از بندرِ امنِ عادت رها شو،
بادبانهای وجودت را به نسیمِ تجارب بسپار و راهیِ دریایِ ناشناختهها شو.
کاوش کن، رویاپردازی کن و دنیایِ جدید را کشف کن.
مارک تواین
یه فصل دیگه توی کتاب زندگیم شروع می شه.
پر از صفحه های خالی، منتظر داستان هایی که من می خوام خلق کنم.
تولدت مبارک نویسنده زندگی!
بومِ زندگی ام را با رنگ های شاد و تابناک نقاشی می کنم.
هر سالگرد تولد، قلم مویی نو در دستانم می گذارد تا شاهکاری دیگر خلق کنم.
#تولدم_مبارک
هنوز می پرسی
تاریخ تولدت چه روزی است ؟
پس ثبت کن چیزی را که نمیدانی
تاریخ تولدم
آن روزی است که عاشق تو شدم
#نزار_قبانی
تبریک تولد به کسی که باهوش،
خوش تیپ و باحاله و من را شدیدا یاد خودم می اندازد!
تولد واژه اي است در پی معنا شدن
مفهومی است در تب و تاب رسیدن
تولد گاه بهانه ای ست
برای دلتنگ خود شدن
شانه ای ست برای جستجوی خویش
تولدم مبارک
متن تولدم مبارک کوتاه برای اینستا
تبریک تولد برای یک جواهر در میلیون ها جواهر
یه یاقوت با ارزش
یه گل سوسن استثنایی و عالی، و اون فرد مطمئنا من هستم
از خداوند می خوام که موفقیت رو به زندگی من سرازیر کنه
تولدم مبارک …
تاریخهای خاصی در زندگی همه ما وجود دارند که
هر چقدر هم کارهای دنیا مشغول مان کرده باشد
محال است فراموششان کنیم؛ درست مثل امروز،
تولدم مبارک
امروز روزی بوده که من گریه گردم و مادرم لبخند زده
تولدت مبارک بچه دوست داشتنی مامان، تولدم مبارک!
امروز روز منه!
روزیکه دنیا یه فرشته کوچولو
به خودش هدیه داد.
من اون فرشته کوچولوم!
(سن شما) سال پیش به دنیا اومدم
و زندگی همه رو پر از شور و نشاط کردم.
شَمع امسال رو
با آرزوی
پیر و خرفت شدن در کنارت
فوت میکنم
تولدم مبارک
ساده و سر راست بگم و دردسرتون ندم
تولدمـ مبارکـ!
دانستن اینکه چگونه پیر شویم شاهکار حکمت
و یکی از دشوارترین فصل های هنر بزرگ زندگی کردن است.
تام استاپارد
تولدم یعنی…
بار دیگر خدا قدرت تکرار لحظه ها را به من داده
تولدم مبارک
بدانید و آگاه باشید که تولدم مبارک شدم
دوباره روز تولدم رسید
روزی که غصه سراغم نمیاد
روزی که دستای تنهایی من
بیشتر از همیشه دستاتو می خواد
تولدم مبارک
ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ مرﺍ ﺑﺴﺎﺯﺩ،
ﭼﻪ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺷﯽ ﺩﺍﺷﺖ،
ﭼﻪ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺍﯼ
ﺍﯾﻦ ﻣﻮﻫﺎ، ﺍﯾﻦ ﭼﺸﻢ ﻫﺎ
ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
خودم را دوست دارم
تولدم مبارک
کسی تولد مرا به خاطرم میآورد
برای خاک قلب من گل و شکوفه می خرد
کمی بزرگ میشوم تنم جوانه می زند
فقط یواشکی دلم، تو را بهانه می کند
اگر چه با سرود و شعر دلم پر از چکاوک است
خودت بگو بدون تو تولدم مبارک است؟
آهای اونی که دوستت دارم، بهم بگو تولدت مبارک!
تولد را جشن میگیریم تا اثبات کنیم از بالا رفتن سن خود هیچ ترسی نداریم
و باعث خوشحالی ما نیز هست چون این نشان میدهد که رو به جلو و در مسیر درست در حرکتیم
ولی هرجا از بالا رفتن سنمان ترس به خود راه دادیم آنجا پایان کار ماست.
تبریک های تولد بامزه و باحال به خودم
خب خب
فکر کنم وقتشه به یکی تولدشو تبریک بگم.
کسی که ترکیب بینقصی از خوشگلی، باهوشی و باحالیه…
خودم!
اگه می تونستم این همه تبریک تولد رو به پول تبدیل کنم
امروز من پولدارترین فرد محله ام بودم!
آقا خواهشا برام کادو نخرین؛
پول بدین؛ خودم میدونم چی میخوام.
بعضی از افراد با بالا رفتن سن شان زیباتر می شوند
شاید به همین دلیل است نمی توانم زیبا شدنم را متوقف کنم!
تولدم مبارک!😜
یک سال بزرگتر شدم، اما هنوز آدم نشدم!
نمیدونم تا کی میخوام فرشته بمونم
با کارت پستال و دعوت دیجیتال ایونتیفای تولدت رو خاصتر کن
اگر به دنبال یک ایده تولد خاص و متفاوت برای تبریک تولد به خود یا دعوت از عزیزانتان برای جشن تولد هستید، کارت پستالها و کارت دعوت تولد دیجیتال ایونتیفای دقیقاً همان چیزی هستند که به آن نیاز دارید. با امکان شخصیسازی کامل با متن، تصویر، ویدیو، ویس و موزیک، میتوانید یک پیام واقعی، صمیمی و منحصربهفرد را به شکل یک کارت پستال دیجیتال بسازید، مثلاً یک ویدیوی کوتاه از خودتان ضبط کنید و آن را با موسیقی دلخواهتان به کارت پستال اضافه کنید و سپس ویدیو کارت پستالتان را در استوری اینستاگرام به اشتراک بگذارید.
اگر هم قصد برگزاری جشن تولد دارید، کارت دعوتهای ایونتیفای با امکاناتی مثل تعیین تاریخ برگزاری برای ارسال یادآور به مهمانان، افزودن لوکیشن محل برگازری جشن و مسیریابی از طریق “نشان” و “بلد”برای هدایت مهمانان به محل برگزاری جشن، گزارشگیری لحظهای از پاسخ مهمانان به این که در جشن شرکت میکنند یا خیر و ارسال خودکار دعوتنامهها با کمک تیم پشتیبانی، همهچیز را برای یک جشن حرفهای و بیدردسر فراهم کردهاست. حتی میتوانید کارت دعوتتان را بهصورت یک ویدیو جذاب ارسال کنید تا مهمانها هم از دیدن آن هیجانزده شوند. تولدتان را با سلیقه و سبک خودتان جشن بگیرید؛ ایونتیفای کنار شماست تا این روز خاص را بهیادماندنیتر از همیشه کند.
نظرات کاربران